محل تبلیغات شما

.
آنچه که #هانا_آرنت درباره #آیشمن فهمید و او را وحشت زده کرد این بود که آیشمن، نه یک انسان ویژه یا خاص، نه یک هیولا به معنای عمومی بلکه یک انسان عادی و معمولی بود.انسانی که طبق اصول و قوانین بوروکراتیک وظیفه اش را انجام می داد و طبق قانون و دستور عمل می کرد.اینکه یک انسان معمولی بتواند مسئول بزرگترین جنایت تاریخ باشد وحشتناک ترین امر ممکن است.در فیلم های وحشت امروزی دیگر قاتل زنجیره ای یا بیمار،چهره ای خاص و وحشتناک ندارد بلکه یک آدم معمولی است که اتفاقا شهروند خوبی هم هست ولی میتواند بسیار بی رحم باشد.اینجاست که ترس و وحشت نه در بیرون بلکه درون جامعه است جایی که نشانی ندارد هر لحظه می تواند همسایه کناریت باشد یا روی تخت کناریت.
آیشمن همیشه خودش را بی گناه در مقابل قانون می دانست و می گفت اگر گناهی کرده در محضر خداست نه قانون،بلکه او طبق قانون عمل کرده؛آیشمن جایی میان اخلاق و قانون و خدا ایستاده بود.جایی که قرار بود انقدر از هم فاصله نگیرند.مردی که طبق قانون هیچ گناهی نداشت،شهروند مطیع جامعه سرمایه داری بود اما مسخ قانون،بی عمل،بی فکر و بی اخلاق.هر آنچه که باید انجام داده بود طبق دستور طبق مد، اما گناهکار بود.
#جورجو_آگامبن در باقی مانده های #آشوویتس مثالی می آورد از آدم هایی که در اتاق گاز و کوره هایی ادم سوزی کار می کردند و بعد از سوزاندن و برداشتن دندان و مرتب کردن اجساد سوخته در محوطه اردوگاه گاهی با هم فوتبال بازی میکردند‌.اما آیا آنکه گناهکار است می تواند لحظه ای از آنچه که هست یا کرده بیرون آید و با خیال راحت به بازی اش برسد یا تفریح کند؟آیا این خیالِ گذشته لحظه ای آرام می شود یا بی وقفه ادامه دارد؟ آنکه گناهی اخلاقی کرده با آنکه گناهی قانونی مرتکب شده چه احساس متفاوتی دارد؟چگونه مرز این دو اینقدر با هم فاصله گرفته؟
این شرمِ اخلاقی اما،هر چه که باشد هر لحظه در شلوغ ترین و خلوت ترین لحظات زندگی تا مرگِ انسان،دست از سرش برنمی دارد و مثل خوره روحش را خواهد خورد.
مهدی فاتحی

آشغال های دوست داشتنی

در نقد و ستایش براهنی در تاریخ مذکر

غرب تروریست و بازی دو سر سود

طبق ,یک ,بی ,هم ,گناهی ,لحظه ,یک انسان ,طبق قانون ,آنچه که ,می تواند ,آنکه گناهی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها